اتل متل عشق وخون


مادر منتظر

 

اتل متل يه مادر

چشاش بدر خشكيده

فرزند دلبندشو

بيست سال كه نديده

 

فرزند خوب و رعناش

رشيد بود و جوون بود

بين جووناي شهر

يه روزي قهرمون بود

 

يه روز فرزند نازش

اومد نشست كنارش

تموم حرفاشو زد

با چشاي قشنگش

 

ميخواست بره بجنگه

با دشمناي ايران

با دشمناي قرآن

دشمن دين وايمان

 

جوون بود و قهرمون

مي خواست كه پهلوون شه

عاشورايي بميره

تو جبهه غرق خون شه

 

اون مادر مهربون

راضي شد و غصه خورد

ياد فراق پسر

قلب اونو ميفشرد

 

آورد برا بدرقه

قرآن و يك كاسه آب

اما دل اون مادر

سوختش و گرديد كباب

يه روز يه ماه نه چند سال

عزيز اون نيومد

چشاش به در خشكيد و

نامه رسون نيومد

 

جوون خوب ونازش

حالا ديگه مفقوده

انگار كه سرو رعناش

از ابتدا نبوده

 

هر روز براش يه سال بود

با غصه مي كشيد آه

ميگفت مياد يه روزي

فرزند خوبم از راه

 

جمعه دلش ميگرفت

دعاي ندبه ميخوند

صداي گريه زاريش

دل سنگ و ميسوزوند

 

ميگفت عزيز مادر

بگو به من كجايي

خيلي قشنگ مي دونم

الآن پيش خدايي

 

اون مادر منتظر

يه سال كه رفت به مكه

گفت به خدا كو بچّم

مجنون يا تو فكه

 

رفت تو بقيع و داد زد

بچه من مفقوده

سرباز فرزندتون

بوده يا كه نبوده

اسير يا شهيده

جوونه يا پير شده

بچم و سالم ميخوام

اومدنش دير شده

 

صبرم ديگه تمومه

بسه برام جدايي

بچم و سالم ميخوام

عزيزكم كجايي

 

وقتي كه برگشت ايران

وقتي به خونه رسيد

از پسر عزيزش

خبرهايي ر وشنيد

 

فرزند خوب و رعناش

ديگه به خونه اومد

سالم و دست نخورده

از زير خاك در اومد

 

از عروج عزيزش

يه بيست سالي ميگذشت

اما جوون نازش

سالم به خونه برگشت

 

 يعني بدونه دنيا

كه ما حقيقت بوديم

بيغيرتا بدونن

ما اوج غيرت بودي



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





لینک ثابت

تمامی حقوق مادی و معنوی " مباحث آخرالزمان " برای " شهاب الدین میهن پرست " محفوظ می باشد!
طـرّاح قـالـب: شــیــعــه تـم